مردم به داد دولتمردان رسیدند؛ هم حماسه آفریدند و هم آنان را کنار هم نشاندند. آنهایی را که از اتوبوس پیاده شده بودند، سوار اتوبوس کردند تا با هم زندگی کنند؛ هرچند سیاستمداران ایران، زندگی سیاسی را نیاموختهاند، ولی امیدوارم که دولت جدید، پایانبخش درگیریها و کشمکشها باشد. و همکاریها در این دولت بیشتر باشد.
به هر روی، مردم ایران کار خود را کردند و سیاستمداران را نجات دادند. هماکنون نوبتی هم که باشد، نوبت دولتمردان است و توپ در میدان آنان است؛ بنابراین، بیایید به قولهایتان عمل کنید و به داد مردم برسید. بیایید و بیکاری و گرانی را حل کنید و تحریمها را بردارید و بار دیگر نشاط و آرامش را به زندگی مردم برگردانید. نگویید این دولت نمیتواند معجزه کند. همه دست به دست هم دهیم و خود را تنها نبینیم، چرا که در این صورت است که معجزه خواهد شد. چگونه است که در اقصاد چین، آن هم با جمعیت بالای یک میلیاردی، معجزه شد، ولی ما با جمعیت هفتاد میلیونی نمیتوانیم؟!
* هماکنون چه باید کرد؟
مشکل اقتصاد و زندگی مردم در کجاست؟
پاسخ این پرسش روشن است. ندانمکاری و تصمیمگیریهای نادرست، میلیاردها ثروت ملی را به باد میدهد. به دلیل تصمیم نگرفتنهای بموقع، فرصتهای طلایی از دست میرود و در یک کلام این از مدیریت و حکمرانی اقتصادی کشور است؛ اما کجای مدیریت کشور نادرست است؟
در کشور ما، صدها سد و اتوبان و فرودگاه و برج و شهرهای مسکونی به دست خود ایرانیها ساخته میشود، حال آن که یادمان نرفته است سی سال پیش، سدهای ما را ایتالیاییها، شهرکهای مسکونی را فرانسویها و فرودگاهها را انگلیسیها و آمریکاییها و خودروها را انگلیسیها و تسلیهات نظامی را آلمانیها و آمریکاییان میساختند؛ اما امروز به جز خودروسازی که با در آن موفقیت بالایی نداشتهایم، همه پروژههای را خود ما ایرانیان میسازیم.
با این اوصاف، چرا هماکنون نیز ما مشکل بیکاری و گرانی در کشور داریم. اینها همه در حالی است که همه نوع مدیر در دولتها آمده و رفته؛ از روحانی گرفته تا دکتر و مهندس، رئیسجمهور شدهاند، ولی تحول مهمی در کشور روی نداده است؛ برای نمونه، یکی از همین مدیرانی که در شهرداری تهران و استانداری اردبیل، از سوی رؤسای خود تشویق شده بود، هشت سال رئیس کشور بود؛ پس چرا اتفاق مهمی در اقتصاد ملی، آن هم با هفتصد میلیارد دلار درآمد رخ نداد؟!
البته در دولتهای گذشته، انبوهی از کارهایی زیربنایی انجام شد، ولی رشد اقتصادی از مرز 4 درصد بالاتر نرفت، در حالی که باید به 8 درصد میرسد. در هر سه دولت، بیکاری و گرانی دو رقمی بوده است. هماکنون میپرسیم، چرا ما میتوانیم سد و اتوبان بسازیم، ولی نتوانستهایم اقتصاد را درست کنیم؟
ادامه مطلب ...
مدیریت اقتصادی را به اهلش بسپارید
آری! آنچه ما به دست آوردهایم، دانش و تجربه مدیریت پروژهای و مهندسی است، ولی مدیریت کشور، چند سطح و پلهی بالاتر هم دارد که البته مدیران ایران از آن بهره ندارند و هنوز اقتصاد ما به آن دست نیافته است؛ در سطور بعد، آن پلهها را توضیح دادهایم.
هماکنون ما سه راه بیشتر پیش روی خود نداریم؛ یا باید همچون دبی، قفقاز، کره و سنگاپور، از خارج از کشور مستشار وارد کنیم (مثل ورزش که مربی خارجی میآوریم که البته برای جمهوری اسلامی یک شکست است) یا این که سر مردم کلاه بگذاریم و هر سال انبوهی از پروژههای عمرانی را افتتاح کنیم و فریاد پیشرفت به خورد ملت بدهیم و یا این که دست از تعصبات جناحی و غرورهای شخصی برداریم و از قابلیتهای داخلی در هر جناحی که هستند، بهرهبرداری کنیم و مدیریت اقتصادی را به اهلش بسپاریم.
بیگمان در درون کشور مدیران با قابلیتهای بسیاری هستند که میتوانند مشکلات کشور را حل کنند؛ بنابراین، پیشنهاد ما به دولت جدید این است که یک تیم اقتصادی توانمند بدون ملاحظات سیاسی، با ویژگیهای جدیدی که در همین یادداشت به آن اشاره میکنیم، برگزیند و اقتصاد کشور را به آنان واگذار کند. این تیم باید مورد قبول رهبری و نخبگان کشور هم باشد تا شجاعانه دست به جراحیهای بزرگی بزند.
پلههای مدیریتی که در اقتصاد ایران راه نیافته به شرح زیر است:
الف) مدیریت عملیاتی
در اقتصاد ایران، مدیریت عملیاتی وجود ندارد. کار این نوع مدیریت آن است که پروژههای گوناگون در یک شهر و یا صنعت و با بازار را با یکدیگر هماهنگ کرده و تأثیر آنها را بر زندگی مردم، تولید، اشتغال و رفاه آنان بررسی میکند. این در حالی است که بسیاری از فعالیتهای عمرانی که در کشور انجام میگیرد، تأثیر چندانی بر زندگی مردم ندارد و میلیادها ثروت صرف آنها میشود، ولی گرانیها ادامه دارد و اشغالی هم پدید نمیآید.
ب) دومین پله مدیریتی که در کشور ما طی نشده مدیریت راهبردی است
کار این نوع مدیریت در صنعت یا بازار و یا در کشور، گرفتن سهم بازار برای کالاها و خدمات ایران و نیز رقابتی کردن کالاها و محصولات ایرانی و همچنین هدایت محیط کسب و کار است و مهمترین ویژگی این مدیریت، تشخیص درست و بهنگام است.
نمونههای زیر، حاکی از تشخیص نادرست مدیرات کشور است:
1 ـ بیثباتی در بازار ارز باید یک سال پیش از آن تشخیص داده میشد، ولی تا هفت ماه پس از وقوع به آن فکر میشد که ارز به وضعیت پیشین خود برمیگردد.
2 ـ تحریمهای اقتصادی در یک زمان، چیزی جز یک بلوف سیاسی و چانهزنی نبود، ولی جدی گرفته شد؛ هنگامی که تحریمها جدی شده بود، اما آن را کاغذپارهای بیش در نظر نگرفتند
3 ـ توفان کالاهای چینی در پنج سال اخیر، بسیاری از کارخانجات کشور با به تعطیلی کشاند، در حالی که تاکنون جدی نبود و در راستای کمک به آنان به ضرر تولید ملی، نیز کارهایی انجام گرفته است.
پ) سومین پله مدیریتی در کشور پله مدیریت پیشگامانه است
که البته توضیح آن را به فرصت دیگری میگذاریم؛ اما همین اندازه عرض میکنیم که این نوع مدیریت، اقتصاد ایران را از زمان جلوتر میبرد و الگوساز میشود.
نزدیک پانزده سال است که میگوییم به داد ملت ایران از دست مدعیان پرمدعا و طلبکاران بیخاصیت برسید؛ آیا کسی فریاد ما را خواهد شنید؟!
امیدوارم دولت آینده چنین کاری را انجام دهد. بیاییم در اقتصاد درود به مخالف خود را عمل کنیم.
در سیاست که نکردیم، برای رضای خدا و مردم در اقتصاد این کار را انجام دهیم؛ برای نجات این همه جوان بیکار و پدران شرمنده فرزندان خود، همه نخبگان اقتصادی را گرد هم آوریم و از آنان بخواهیم تا مشکل اقتصاد را حل کنند.
اقتصاد امروز و زندگی مردم باید کلام مشترک همه جناحهای سیاسی و همه ایرانیان داخل و خارج و حتی مخالف نظام باشد.
>>محسن رضایی<<